سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای شب ریش مکن دلم را ، چشم انتظاری ندارم

هرشبم ، چله هست و هیچ غمگساری ندارم 

غار غار زاغان در گوش من طنین مرگ دارد 

نفسم در سینه حبس و عندلیب خوش الحانی ندارم 

رسم مروت و مرام  از عیار افتاده است  

در این شهر عاشق کش و پر آشوب ، پهلوانی ندارم 

ابرها نمی بارد ، آسمانها پر گشته از سیاهی  

بر باران امیدی نیست چونکه من رعدی ندارم 

زمین لغزان و قدم هایم نا استوار 

تردید به دل دارم و به پشت کوهی ندارم

ماه تاب بی نور است و ستارگان بی فروغ

ظلمت شب در خودنمایی و من نوری ندارم

همرهان در نیمه از راه برفتند و جا مانده ام من

دل رمیده از سینه خانه و من ساربانی ندارم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 






تاریخ : پنج شنبه 99/5/2 | 3:14 صبح | نویسنده : Bi gharar | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.